82
غزل شمارهٔ ۳۷۴
گر بر در وصالت امید بار بودی
بس دیده کز جمالت امیدوار بودی
این فتنه ها نرفتی از روزگار بر ما
گرنه جمال رویت در روزگار بودی
ما را غم فراقت بحری است بی کرانه
ای کاش با چنین غم دل در کنار بودی
یارب چه رونق استی بازار ساحری را
گر چون دو چشمت او را یک کیسه دار بودی
گر بر فلک رسیدی از روی تو خیالی
در چشم هر ستاره صد لاله زار بودی
رفتی چو آن گل ما از بهر صید گلشن
گل را به چشم بلبل کی اعتبار بودی
خاقانی ار نبودی مداح خوبی تو
خاقان اکبر او را کی خواستار بودی