شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۹۱
خاقانی
خاقانی( غزلیات )
111

غزل شمارهٔ ۱۹۱

خون ریزی و نندیشی، عیار چنین خوش تر
دل دزدی و نگریزی، طرار چنین خوشتر
زان غمزهٔ دود افکن آتش فکنی در من
هم دل شکنی هم تن، دل دار چنین خوش تر
هر روز به هشیاری نو نو دلم آزاری
مست آیی و عذر آری، آزار چنین خوش تر
نوری و نهان از من، حوری و رمان از من
بوس از تو و جان از من، بازار چنین خوش تر
الحق جگرم خوردی خون ریز دلم کردی
موئیم نیازردی، پیکار چنین خوش تر
مرغی عجب استادم در دام تو افتادم
غم می خورم و شادم غم خوار چنین خوش تر
من کشته دلم بالله تو عیسی و جان درده
هم عاشق ازینسان به هم یار چنین خوش تر
این زنده منم بی تو، گر باد تنم بی تو
کز زیستنم بی تو بسیار چنین خوش تر
خاقانی جان افشان بر خاک در جانان
کز عاشق صوفی جان ایثار چنین خوش تر