97
شمارهٔ ۳۶۰ - در هجو یکی از وزرای شروان شاه
ای ظلم تو مخرب ملک یزیدیان
لاف از علی مزن که یزید دوم تویی
تو منکری که از لب عیسی نفس منم
من آگهم که از خر دجال دم تویی
لاف از هنر میار که بر مرکب هنر
جای عنان منم محل پاردم تویی
اندر حرام زادگی از استران دهر
آن ارجل درشت سر نرم سم تویی
قمی و درگزینی و کاشانی وزیر
در خواجگی سر آمدگانند گم تویی
اصحاب کهف وار ز ننگ تو زیر خاک
خفتند هر سه، رابعهم کلبهم تویی
خاقانی اشتلم به زبانی کند چو تیغ
بفکن سپر که بابت این اشتلم تویی