88
شمارهٔ ۳۴۴
عالمی بس دیو رای است ارنه من
نام حور دل فریبش کردمی
ارغوانش زعفران ساید همی
ور نسودی من عتابش کردمی
شهربانووار چون رفتی به راه
من عمروار احتسابش کردمی
مادیانی کو شکیبا شد ز فحل
از ریاضت من رکابش کردمی
گرچه او را حاجت مهماز نیست
راندمی شب چو نهیبش کردمی
بر چنین مرکوب سی فرسنگ راه
من ز چشم بد نقابش کردمی
کلک سیمین در دواتش سودمی
بند زرین بر کتابش کردمی
از در عشرین کتابش خواندمی
وز ره تسعین حسابش کردمی