شمارهٔ ۲۶۹
چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم
تا ز خونین جگرش لعل قبا آرایم
ریسمان از رگ جان سازم و سوزن ز مژه
دیده را دوختن لعل قبا فرمایم
اول از عودم خائیدهٔ دندان کسان
آخر از سوختهٔ عالم دندان خایم
گر به من دندان کردند سپید این رمزی است
کاول و آخر دندان کسان را شایم