شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۷۳۷
کمال خجندی
کمال خجندی( غزلیات )
80

شمارهٔ ۷۳۷

روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم
گرنه از صبر از هجر تو به هرلحظه درم
اشک همچون در و رخسارة چون زر دارم
غیر ازین هست و مرا نیست دگر وجه درم
گرچه در خانه دلگیر فراقم ناگاه
در حریم حرم وصل کشانید درم
مرض عشق ترا صبر دوا می سازم
نو جفا میکنی و من بوفای تو درم
تا ببینم رخ زیبای تو ناگاه ز دور
من دلخسته کوی تو از آن در گذرم
ای ملک صورت خوب تو چو شد ملک دلم
جان ز دست غم عشقت بسلامت نبرم
دست از عشق تو و پای ز کویت نکشم
اگر اندر ره عشق تو ببرند سرم
از سر هر دو جهان بگذرم از شادی آن
گر کند چشم نواز لطف دگر یک نظرم
از آنکه در خاطر من عشق گرفته ست کمال
هست در خاطر از آن درد و الم بیشترم