107
شمارهٔ ۶۰
عنبرست آن دام دل با مشک ناب
باز سنبل پر گل سوری نقاب
باز شعر سبز بر به سایبان
با حریر ست آن به گرد آفتاب
درج باقوت است با آب حیات
با نهان در لعل میگون در ناب
هر دم از لعل لب جان پرورت
میرود سرچشمه حیوان در آب
دارم از چشمت عجایب حالتی
من خراب مست و او مست خراب
دل ندارد بیلب لعلت طرب
بی نمک ذوقی نمی یابد کباب
طوطی طبع کمال از ذوق تو
می فشاند در سخن در خوشاب