شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴۱۶
کمال خجندی
کمال خجندی( غزلیات )
76

شمارهٔ ۴۱۶

دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود
گوشی در بهشت برویم گشاده بود
تا تو ز در درآنی و مجلس دهی فروغ
شب نا بروز شمع به پا ایستاده بود
ساقی به یاد روی توام هر قدح که داد
آب حیات بود که خوردم نه باده بود
جام از لب تو خواست گذشتن به ناز کی
آن صاف دل بین که چه مقدار ساده بود
در خواب دیدمت که بمن دست می دهی
دولت نگر که دوش مرا دست داده بود
سرگشته که بود روان پیش تو چو شمع
جانی بدست کرده و بر کف نهاده بود
درد ارچه کم نبود ز هر سو کمال را
دوش از فراق روی تو چیزی زیاده بود