84
شمارهٔ ۲۴۱
ما درین دیر تادیم هم از روز الست
رند و دیوانه و تلاش و خراباتی و مست
محنت ما همه دولت غم ما جمله نشاط
هستی ما همه نی نیستی ما همه هست
یک نفس در همه عالم ننشینیم در پای
تا نیاریم سر زلف دلارام بدست
آبروئی نشد از زهد ربانی ما را
ساقی عشق چو پیمانه ناموس شکست
نیست ما را سر طوبی و تمنای بهشت
شیوه مردم با اهل بود همت پست
زاهدان جای نشت ارچه به جنت دارند
عاشقان را نبود در دو جهان جای نشست
عشق را در حرم کعبه و بتخانه یکی است
رند میخانه نشین زاهد سجاده پرست
هر چه در چشم بجز صورت معشوق خطاست
هر چه در دست بجز دامن مقصود بدست
گر چه زد صورت خوبان ره عقل تو کمال
نیک بود آن همه صورت چو به معنی پیوسته