شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۱۰
کمال خجندی
کمال خجندی( غزلیات )
70

شمارهٔ ۱۱۰

بیخدمت تو کس به جهان عزتی نیافت
شاهی که چاکر نو نشد حرمتی نیافت
در نامه سعادت خود دردمند عشق
بیداغ محنتی رقم دولتی نیافت
تا غم نخورد و درد نیفزود قدر مرد
تا لعل خون نکرد جگر نیمنی نیافت
دل زان لب و دهان نتوانست برد جان
بودش مجال تنگ مگر فرصتی نیافت
بی خنده تو کان نمک خوان رحمت است
جان از نعیم هر دو جهان لذتی نیافت
پشمینه پوش خرقة سالوس تا نسوخت
از جامه خانه کرمت خلعتی نیافت
چندانکه باز جست در اعمال خود کمال
مقبول تر ز ترک ریا طاعتی نیافت