98
شمارهٔ ۱۰۷
بی تو مرا چشم جهان بین ترست
چهره به خون دل غمگین ترست
در نب هجر تو لب و چشم من
یک دو دم آن خشک و دمی این ترست
هیچ شبی بر سر بستر مرا
دیده نخسبید که بالین ترست
لشکری عشق نرا ز آب چشم
اسب تر و جامهئر و زین ترست
طفلی و آید ز تو شوخی ملیح
زانک ز شیرث لب شیرین ترست
هر که خجل شد به عرق تر شود
پیش رخت زان گل رنگین ترست
در صفت خال و خط او کمال
دم به دم انفاس تو مشکین ترست