شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۰۵۱
کمال خجندی
کمال خجندی( غزلیات )
71

شمارهٔ ۱۰۵۱

گر تو دل ما سوختی از آتش دوری
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری
هرچند که دور از تو چو فرهاد فتادیم
چون سنگ دلان دل ننهادیم بدوری
دانم نخوری غم ز هلاک من رنجور
در ماتم بلبل ننشیند گل سوری
تا با توام از روضه نیندیشم و از حور
هرجا نونی آن روضه خلدست و تو حوری
صوفی اگرت روی در آن غمزه و ابروست
پیوسته به محرابی و در عین حضوری
خوبان که به چشم همه محبوب نمایند
ایشان همه چشمند که بینند و تو نوری
گر بی تو صبور است کمال این گنهی نیست
این نکته ضروریست که صبرست ضروری