90
شمارهٔ ۲۹۹ - وله ایضاً
ای زبیم تو در تن اعداد
خون چو خون عصیر جوشیده
پست در پای محنت افتاده
هرکه با دولت تو کشیده
همّتت گوش چرخ مالیده
هیبتت شیر شیر دوشیده
هست بر یاد بخشش تو رهی
جامهای امید نوشیده
نه همانا که سمع اشرف را
حال من ماند نانیوشیده
کار مرسوم اگر نمی دانی
حال تشریف نیست پوشیده