روز بازار زمرۀ فضلاست

نه برآن سان که رسم و عادت ماست

اند ساله ذخیرۀ حکماست

که دران ملک را نجات و شفاست

اثر ضعف در تنش پیداست

وین هم از ضعف و سستی اعضاست

بدهم شرح ارت سر اصغاست

بر تواتر دلیل استسقاست

گرچه هر دو علامت صفراست

می نماید که علّتش سوداست

تاش علت فتاد در کم و کاست

از وزیران روزگار نخاست

که زمن فایتست واینش قضات

شربت دارو از طبیبان خواست

گفت کین نقل خود دروغ و خطاست

که بحمد الله الطف الاشیاست

جاودان در پناه استغناست

که ازو خلق مستعّد بقاست

که ز علّت نیازمند دواست

که من این حال بنگرم که چراست

می دوانید هر سو از چپ و راست

یا مبادّی این سخن ز کجاست

من بگویم که چیست روشن وراست

وین یکی از بهانه های سخاست

نفع داروی او طیبانراست

طبع من کاندرو گشایشهاست

در خور جامه و زر و دیباست

عجز را بازگشت سوی دعاست

زان کدورت که در فنای بقاست