شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۳۸ - حکایت پیر همدانی که از پسر پرسید که هرگز ریش گاو بوده ای و سؤال پسر که ریش گاو کیست و جواب دادن پدر که آن کس که بامداد از خانه بدر آید گوید امروز گنجی یابم، پسر گفت ای پدر تا من بوده ام ریش گاو بوده ام
جامی
جامی( دفتر دوم )
141

بخش ۳۸ - حکایت پیر همدانی که از پسر پرسید که هرگز ریش گاو بوده ای و سؤال پسر که ریش گاو کیست و جواب دادن پدر که آن کس که بامداد از خانه بدر آید گوید امروز گنجی یابم، پسر گفت ای پدر تا من بوده ام ریش گاو بوده ام

با پسر گفت پیری از همدان
کای در اطوار کار خود همه دان
خویش را عمری آزمودستی
هیچگه ریش گاو بودستی
گفت با وی پسر که ای بابا
که بود ریش گاو گو با ما
گفت آن کس که بامداد پگاه
می نهد پا ز کنج خانه به راه
در دلش این هوس که بی رنجی
یابم امروز رایگان گنجی
چون به اینجا رساند پیر سخن
پسرش گفت در جواب که من
بوده ام ریش گاو تا هستم
ریش گاویست کار پیوستم
نیست جز ریش گاویم کاری
نیست از ریش گاویم عاری