شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۹۳
همام تبریزی
همام تبریزی( غزلیات )
118

شمارهٔ ۹۳

بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید
که آن شمایل خوب انجمن بیاراید
بخند اگر چه ز خندیدنت همی دانم
که آفتاب به روزم ستاره بنماید
زناز چشم تو هشیار مست می گردد
چه حاجت است به ساقی که باده پیماید
مثال نقش تو می خواستم ز صورتگر
جواب داد که آن در قلم نمی آید
توان به نوک قلم صورتی نگاشت ولی
ملاحتش که نگارد چنان که می باید
خوش است ناز ز روی نکو ولی نه چنان
که التفات به صاحب دلان نفرماید
که ازافریدن شاهد غرض همین بوده است
که از مشاهده صاحب دلی بیاساید
رخی بدین صفت و طلعتی بدین خوبی
به اهل عشق غرامت بود که ننماید
همام را غرض از دوست ذوق روحانی ست
نظر به میل طبیعت مگر نیالاید