158
شمارهٔ ۲۱
خانه امروز بهشت است که رضوان اینجاست
وقت پر وردنجان است که جانان اینجاست
نیست ما را سر بستان و ریاحین امروز
نرگس مست و گل و سرو خرامان اینجاست
خبری از دل ضایع شد زندانی
باز پرسید که آن سرو خرامان اینجاست
من ز غیرت شوم آتشکده یی گر یابد
آگهی خضر که اسکندر خوبان اینجاست
شتر از مصر به تبریز میارید دگر
کان شکر را چه محل این شکرستان اینجاست
هر که او را ادب مجلس شاهان نبود
گو بدین در مگذارید کد سلطان اینجاست
بندگی را کمر امروز ببندید به جان
چون نبندیم میان یوسف دوران اینجاست
چشم و ابروی تو کردند اشارت به همام
که ازین حسن وملاحت بگذرکان اینجاست
ماه خود کیست ندارم سر خورشید فلک
سایه لطف خدا روح دل و جان اینجاست