شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۷۱
همام تبریزی
همام تبریزی( غزلیات )
119

شمارهٔ ۱۷۱

حدیث زلف و خال و چشم و ابرو
نگوید جز زبان عشق نیکو
به آب دیده غسلی ده نظر را
مگر بندند آب وصل در جو
که چشمی کاو هوا آلوده باشد
نباشد محرم آن چشم و ابرو
جمال دوست را آیینه آمد
رخ زیبای وی صاحب نظر کو
کسی کز وصل او بویی ندارد
کجا باد آورده فردوس و مینو
وصالش را به جان بازی توان یافت
نیابد کس به بازی و به بازو
زهی ماهی که ترک اخترانش
بود در بندگی کمتر ز هندو
به هر مویی گرم باشد زبانی
نشاید کرد وصفش یک سر مو
چو عاجز گشتی از اوصاف حسنش
همام از حسن خلقش باز می گو