غزل شمارهٔ ۳۴۹
این چه چشسمت؟ که بی خوابم ازو
وین چه زلفست؟ که بی تابم ازو
این چه ابروست که با پشت دو تا
ساکن گوشه محرابم ازو؟
این چه مژگان درازست، که من
کشته خنجر قصابم ازو؟
این چه لعلست، که تا دید دلم
هر دم آغشته بخونابم ازو؟
این چه تابست؟ هلالی، که فتاد
شعله در خرمن اسبابم ازو