شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۰۲
هلالی جغتایی
هلالی جغتایی( غزلیات )
101

غزل شمارهٔ ۳۰۲

عید قربان شد، بیا عاشق کشی بنیاد کن
دردمندان را بدرد نو مبارک باد کن
گفته ای: در دین ما رسم فراموشی خطاست
چون کنی از ما فراموش، این سخن را یاد کن
با من آغاز تکلم کردی و بیخود شدم
تا از اول بشنوم، بار دگر بنیاد کن
زینهار! ای دل، چو آن سلطان خوبان در رسد
حال ما را عرضه ده، کر نشنود فریاد کن
ای فلک، زان سنگها کز نقش شیرین کنده شد
گر توانی زیب روی تربت فرهاد کن
ترک جان گفتیم و بیدادت هنوز آخر نشد
آخر، ای سلطان خوبان، ترک این بیداد کن
ای پری پیکر، هلالی از غمت دیوانه شد
گر نوازش می کنی، او را بسنگی شاد کن