90
غزل شمارهٔ ۱۷۶
می نویسم سخن از آتش دل بر کاغذ
جای آنست اگر شعله زند در کاغذ
چون قلم سوختی از آتش دل نامه من
اگر از آب دو چشمم نشدی تر کاغذ
سخن لعل تو خواهیم که در زر گیریم
کاش سازند دگر از ورق زر کاغذ
خط مشکین ورق روی ترا زیبد و بس
قابل آیت رحمت نبود هر کاغذ
شرح بی مهری آن ماه بپایان نرسد
فی المثل گر شود افلاک سراسر کاغذ
مردم از غم که: چرا نامه نوشتی برقیب؟
نشدی، کاش! درین شهر میسر کاغذ
تا هلالی صفت ماه جمال تو نوشت
گشت، چون صفحه خورشید، منور کاغذ