شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش۳
حمید مصدق
حمید مصدق( با خویشتن نشستن در خود شکستن )
154

بخش۳

شب مثل شب شریر و سیاه است و پر ز درد
در شب شرارتی است که من گریه می کنم
و صبح بر صداقت من رشک می برد
با خوابهای خاطره خوش بودم
هر چند خواب خاطره ام تلخ
دیگر تو را به خواب نمی بینم
حتی خیال من
رخساره تو را
از یاد برده است
دیروز طفل خواهرم از روی میز من
تصویر یادبود تو را
ای داد برده است