چیست میدانی عنب خیر النعم

مطلقا دارد مسیحی در شکم

در تعبّد از چه دارد پشت خم

ایستاده روز و شب بر یک قدم

در وجود آید وجودی از عدم

هر کسی را کی دهد ره در حرم

از فروغ برق جان پرور به دم

در غلو غبن است و در در تقصیر هم

کی بود جمعیت ضدّان به هم

گر کند بر خویشتن ظالم ستم

راحت روح است نبود بی الم

با بخیلان است قاتل تر ز سم

کو کریمی ضامن یک من کرم

کی بود هرگز نزاری را ندم

گرچه در کشتی نگنجیده ست یم

تا به کی دارندم آخر متهم

عاشقم ، مستم به عالم در عَلَم