80
شمارهٔ ۷۵۱
عشق است فراخ و سینه یی تنگ
راهی ست دراز و مرکبی لنگ
یک خاطر و صد هزار غصّه
یک منزل و صد هزار فرسنگ
بی یادِ تو کعبه ها خرابات
بی نامِ تو نام ها همه ننگ
جامی به هزار بیم در پیش
شاخی به هزار حیله در چنگ
سجّاده فتاده در بُنِ خم
قراّبه شکسته بر سرِ سنگ
درباخته نردِ دین و دنیا
چون کم زدگان نشسته دل تنگ
از عشق منال ای نزاری
رو صلح گزین و بگذر از جنگ