بخش ۱۹ - حکایت
یکی بود در شهرِتون پیش ازین
که از صحبتش خلق بودی حزین
نبودی دمی بی حریف و شراب
حریفان و لیکن ازو در عذاب
عجب عادتی خوی بی چاره بود
نه گه گاه بودی که همواره بود
ز مجلس به هر چاره و حیلتی
نرفتی برون تا نخوردی لتی
چو دستش فرو کوفتندی و سخت
سویِ خانه رفتی سراسیمه بخت