شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۴۲۴
حافظ
حافظ( غزلیات )
121

غزل شمارهٔ ۴۲۴

از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای
از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده ای
از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک
در دلبری به غایت خوبی رسیده ای
منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان
معذور دارمت که تو او را ندیده ای
آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا
بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای