131
غزل شمارهٔ ۳۸۰
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
که من دلشده این ره نه به خود می پویم
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آن چه استاد ازل گفت بگو می گویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او می کشدم می رویم
دوستان عیب من بی دل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری می جویم
گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کز او رنگ ریا می شویم
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است
می سرایم به شب و وقت سحر می مویم
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن می بویم