178
غزل شمارهٔ ۲۲۵
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غساله می رود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله می رود
شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره یک ساله می رود
آن چشم جادوانه عابدفریب بین
کش کاروان سحر ز دنباله می رود
از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز
مکاره می نشیند و محتاله می رود
باد بهار می وزد از گلستان شاه
وز ژاله باده در قدح لاله می رود
حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین
غافل مشو که کار تو از ناله می رود