97
شمارهٔ ۳۵۴
داغ سودایم، به سوی سینه ریشان می روم
درد عشقم، رو به دلهای پریشان می روم
رام عشقم، کی ز زیر تیغ قاتل می جهم؟
زخم جویم، سوی زهرآلوده نیشان می روم
می گریزم پا تهی، از صحبت آسودگان
درد و غم هرجا که باشد، رو به ایشان می روم
بانگ استغفار بر لب، دل به ساغر می دهم
سبحه بر کف، جانب زنارکیشان می روم
بر میان زنار دارم، گرچه نامم قدسی است
خویش پاکان و برهمن سوی خویشان می روم