133
شمارهٔ ۳۴۷
لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم
گرم آه سحرم، سینه جوشان دارم
غرضم نغمه دردست چو بلبل به وصال
گل در آغوش و لب از ناله خروشان دارم
مایه گریه ز ریش دل و داغ جگرست
چشم ازان بر ره خونابه فروشان دارم
صحبت اهل ورع، گرد ملال انگیزد
سر همدوشی میخانه بدوشان دارم
من گرفتار گرفتاری عشقم قدسی
حلقه در گوش دل از حلقه بگوشان دارم