106
شمارهٔ ۲۲۹
ناله ای کردم، خروش اهل شیون تازه شد
بلبلان را شیوه افغان گلشن تازه شد
بس که عشقم رشک فرمای است، از چشم بتان
هرکه زخمی خورد، داغ سینه من تازه شد
آهی از دل برکشیدم شب به یاد روی دوست
در دل موسی هوای نار ایمن تازه شد
دوش در میخانه چون قدسی به یاد چشم بت
سجده ای کردم که روح صد برهمن تازه شد