148
غزل شمارهٔ ۲۲
مرا شوخیست شیرین لب که رنگ نیشکر دارد
جمال مهر و حس حور و خوبی قمر دارد
مُحلّق مشک تبّت را به برگ یاسمن سازد
معلق ماه نخشب را به سرو کاشمر دارد
به رنگ نیشکر ماند رخش لیکن عجب دارم
که لعل دلفریبش از چه طعم نیشکر دارد
مگمر اکسیر طنازیست حس عالم افمروزش
که از تاثیر آن اکسیر رویش رنگ زر دارد
همی گویند صندل دردسر را می کند زایل
چه شد کان چهرصندل گو ن مرابا دردسر دارد
نه آخر جوهری گو ید که مروارید رخشان را
به زردی چون گراید رنگ قیمت بیشتر دارد