68
غزل شمارهٔ ۹۷
سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است
در بهار تو چریدن چه خوش است
در جمالت نگرستن چه نکوست
گل زگلزار تو چیدن چه خوشست
از دهان تو گرفتن کامی
شکر از تنک کشیدن چه خوش است
جای در سایهٔ زلفت کردی
مو بموی تو رسیدن چه خوش است
در تمنای وصالت تا حشر
تلخی مرگ چشیدن چه خوشست
گلهٔ دوست شمردن بر دوست
زان دهان عذر شنیدن چه خوش است
در مجاز تو حقیقت گفتن
پرده در پرده دریدن چه خوش است
شکر از مصر معانی بیان
زنی خامه کشیدن چهٔ خوشست
فیض شوری بجهان افکندی
سخنان تو شنیدن چه خوشست