شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۸۸۴
فیض کاشانی
فیض کاشانی( غزلیات )
84

غزل شمارهٔ ۸۸۴

در سینه ای عشق پنهان چه کردی
با دل چه کردی با جان چه کردی
آنرا شکستی این را بخستی
با این چه کردی با آن چه کردی
با ظاهر من با باطن من
پیدا چه کردی پنهان چه کردی
تقوی و توبه بر باد دادی
با عقل و دین و ایمان چه کردی
من بسته بودم با توبه عهدی
آن عهد من کو پیمان چه کردی
سامان و سر را در هم شکستی
بگداختی تن با جان چه کردی
در هستی من آتش فکندی
در نه کجا شد هان هان چه کردی
گر نوح دیدی دریای اشگم
از بهر قومش طوفان چه کردی
گر ذرهٔ از سوز درونم
مالک بدیدی نیران چه کردی
سر دادمی گر در محشر آئی
سوزیدی اعمال میزان چه کردی
درمان طلبرا دردی نباشد
گر درد بودی درمان چه کردی
از دوست زاهد گر بوی بردی
حوران چه کردی غلمان چه کردی
با آتش عشق در جنت فیض
گر راه دادی رضوان چه کردی