82
غزل شمارهٔ ۸۴۹
رفتم بخرابات توکلت علی الله
وارستم از آفات توکلت علی الله
ز خرقه و سجاده و تسبیح گذشتم
در کشف و کرامات توکلت علی الله
در خرقه سالوس نهان چند توان داشت
بتخانهٔ طاعات توکلت علی الله
عزی بدر آوردم و بر خاک فکندم
بر سنگ زدم لات توکلت علی الله
از آب و گل خویش سبک گشتم و رفتم
تا بام سموات توکلت علی الله
راه سفر طامه کبراست توکل
تا چند ز طامات توکلت علی الله
گویم سخنی فیض اگرنه خرفی تو
بگذر ز خرافات توکلت علی الله