121
غزل شمارهٔ ۷۴۵
بیا بمیکده تأثیر را تماشا کن
جوانی خرد پیر را تماشا کن
مس وجود تو تا عاقلی نگردد زر
بعشق دل ده و اکسیر را تماشا کن
نه سوی بینی و نه مایه تا بخود نگری
ز خویش بگذر و توفیر را تماشا کن
چو در نماز در آئی نیاز شو همگی
جمال شاهد تکبیر را تماشا کن
برای دیدن صنع خدا بباغ جهان
تن جوان و دل پیر را تماشا کن
برآی بر زبر قصر بیسکون شباب
شتاب عمر سرازیر را تماشا کن
چها که با دل ما میکند خدنگ قضا
کمان پر کش تقدیر را تماشا کن
خرابی تن و معموری دلست ای فیض
بکش ریاضت و تعمیر را تماشا کن