56
غزل شمارهٔ ۷۱۸
زان دهان حرفی فکندی در میان
زان میان خلقی فکندی در گمان
زان دهان در میان جز حرف نیست
زان میان هم نیست چیزی در میان
آن میان رمزیست باریک و دقیق
وان دهان سریست مخفی و نهان
در دهان خود غیر حرفی نیست زین
در میان هم غیر موئی نیست زان
زان دهان هرگز کسی آگه نشد
جز مگر حرفی که آید زان دهان
زان میان هرگز کسی واقف نگشت
جز کمر گاهی که بندی در میان
عالمی پر شکر و پر قند شد
بس که شیرینست حرف آن دهان
کرد اذهان خلایق را لطیف
فکر لطف آن میان اندر جهان
شور کردی فیض و مو بشکافتی
در حدیث آن دهان و آن میان