119
خیال من به تماشای آسمان بود است
خیال من به تماشای آسمان بود است
بدوش ماه به آغوش کهکشان بود است
گمان مبر که همین خاکدان نشیمن ماست
که هر ستاره جهان است یا جهان بود است
به چشم مور فرومایه آشکار آید
هزار نکته که از چشم ما نهان بود است
زمین به پشت خود الوند و بیستون دارد
غبار ماست که بر دوش او گران بود است
ز داغ لالهٔ خونین پیاله می بینم
که این گسسته نفس صاحب فغان بود است