شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بر جهان دل من تاختنش را نگرید
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری( زبور عجم )
133

بر جهان دل من تاختنش را نگرید

بر جهان دل من تاختنش را نگرید
کشتن و سوختن و ساختنش را نگرید
روشن از پرتو آن ماه دلی نیست که نیست
با هزار آینه پرداختنش را نگرید
آنکه یکدست برد ملک سلیمانی چند
با فقیران دو جهان باختنش را نگرید
آنکه شبخون بدل و دیدهٔ دانایان ریخت
پیش نادان سپر انداختنش را نگرید