122
غزل شمارهٔ ۶۱
خرم تر از رخت به چمن گل نیافتند
خوشبوی تر زموی تو سنبل نیافتند
از ناله ام منال که بازار حسن گل
ده روزه بی ترنّم بلبل نیافتند
بنیان عمر و قصر حسات ار چه محکم است
بی اختلال باد تزلزل نیافتند
ازهر وسیله ای که به مقصود قایدست
بهتر زلطف دوست توسل نیافتند
رمزیست در رساله که ابن حسام خواند
کاندر رساله هیچ ترسُّل نیافتند