131
غزل شمارهٔ ۴۸
لَمَع البَرقُ و النُجوم یَلوح
اَسقِنِی الرَاح ذاکَ راحَتُ روح
امشب از نرگس تو مخمورم
جرعه ای از لبت به وقت صبوح
پند ناصح چو در نمیگیرد
توبه کردم زتوبه های نصوح
ازدر میکده گشایش جوی
توچه دانی که در کجاست فتوح
انچه اندر سفینه ی دل ماست
نتوان یافت در سفینه ی نوح
چون شدی تیر عشق را تسلیم
در ره عاشقان شدی مذبوح
شعر ابن حسام مستان را
قوت قلب است، بلکه قوَّت روح