141
غزل شمارهٔ ۲۷
بیا که بوی ریاحین دمید و گل بشکفت
صبا به زلف معنبر بساط سبزه برفت
به باغ نرگس مخمور جام جم برداشت
به بزم گاه چمن لاله پر ، پیاله گرفت
صبا به دست سحر گه به نوک نیزه خار
حریر گل بدرید و قبای غنچه بسفت
میان سبزه سیراب عکس لاله ببین
که لعل ناب چگونه است با زمرد جفت
شکفت گل ، می گلگون بده که موسم گل
حدیث توبه و تقوا حکایتی است شگفت
ز بلبلان چمن پرس نکته توحید
که آشکار شود بر تو راز های نهفت
خیال خواب برفت از دُماغ ابن حسام
که بلبل از هوس گل نمی تواند خفت