123
غزل شمارهٔ ۵۷
گذشتگان که هوس دیده اند دنیا را
به پیش خود همه پس دیده اند دنیا را
دوام کلفت دل آرزو نخواهی کرد
در آینه دو نفس دیده اند دنیا را
چوصبح هیچ کس اینجا بقا نمی خواهد
هزار بار ز بس دیده اند دنیا را
دل دو نیم چوگندم نموده اند انبار
اگر به قدر عدس دیده اند دنیا را
به احتیاط قدم زن که عافیت طلبان
سگ گسسته مرس دیده اند دنیا را
مقیدان به چه نازند ازین تماشاگاه
به چشم باز قفس دیده انددنیا را
دمی به حکم هوس چشم آب باید داد
که دود آتش خس دیده اند دنیا را
به قدر جاه و حشم انفعال در جوش است
هما کجاست مگس دیده اند دنیا را
چه آگهی وچه غفلت چه زندگی وچه مرگ
قیامت همه کس دیده اند دنیا را
وداع قافلهٔ اعتبارکن بیدل
همین صدای جرس دیده اند دنیا را