شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۷۷
بیدل دهلوی
بیدل دهلوی( غزلیات )
85

غزل شمارهٔ ۳۷۷

امشب ز ساز میناگرم است جای مطرب
کوک است قلقل می با نغمه های مطرب
دریوزه چشم داریم ازکاسه های طنبور
درحق ما بلند است دست دعای مطرب
صد رنگ آه حسرت پیچیده ایم در دل
این ناز وآن نیاز است از ما به پای مطرب
کیفیت بم وزیر مفهوم انجمن نیست
درپرده تا چه باشد منظور رای مطرب
زان چهرهٔ عرقناک حیران حرف و صوتیم
هرجاست تر صدایی دارد حیای مطرب
شور لب تو ما را نگذاشت در دل خاک
آتش به نیستان زد آخر هوای مطرب
با محرمان عیشند بیگانگان ساقی
وز درد بی نصیبند ناآشنای مطرب
هرچند واسرایند صد ره ترانهٔ جاه
از نی بلندگردید شور نوای مطرب
تا ما خموش بودیم شوق توبی نفس بود
این اغنیا ندارند فیض غنای مطرب
عذر دماغ مستان مسموع هیچکس نیست
یارب که گیسوی چنگ افتد به پای مطرب
قانون به زخمه نازان ، دف از تپانجه خندان
بر ساز ما فتاده ست یکسر بلای مطرب
بیدل که رحم می کرد بر سخت جانی ما؟
ناخن اگر نمی بود زورآزمای مطرب