78
غزل شمارهٔ ۲۳۰۶
آه دود آخته ای می خواهم
روز شب ساخته ای می خواهم
زین محیطم هوس گوهر نیست
دل نگداخته ای می خواهم
فارغ از طوق وفا نتوان زیست
گردن فاخته ای می خواهم
تا شوم محرم خاک قدمت
سر افراخته ای می خواهم
صافی آینه منظورم نیست
خانه پرداخته ای می خواهم
به متاع تپش آباد هوس
آتش انداخته ای می خواهم
رنگها جمله سراغ هوسند
گرد پی باخته ای می خواهم
ساز این انجمن آزادی نیست
آنطرف تاخته ای می خواهم
چشم زخمست شناسایی خلق
قدر نشناخته ای می خواهم
چون جرس تا ننمایم بیدل
نالهٔ ساخته ای می خواهم