شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۵۵۶
بیدل دهلوی
بیدل دهلوی( غزلیات )
113

غزل شمارهٔ ۱۵۵۶

زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس می شود
خون نمی باشد در آن عضوی که بیحس می شود
طبع ناقص را مبر در امتحانگاه کمال
کم عیاری چون محک خواهد، طلا، مس می شود
بگذر از وهم فلکتازی که فکر آدمی
می کشد خط برزمین هرگه مهندس می شود
کیست تاگیرد عنان هرزه تازان خیال
عالمی در عرصهٔ شطرنج فارس می شود
از دل روشن طلب شیرازهٔ اجزای عشق
پرتو شمع آشیان رنگ مجلس می شود
سرنگونی می کشد آخربه باغ اعتبار
گردنی کز تاج زرین شاخ نرگس می شود
از نفس باید عیار ساز الفتهاگرفت
ای ز عبرت غافلان دل با که مونس می شود
هرچه گوبی بیدل از نقص وکمال آگاه باش
معنی از وضع عبارت رطب و یابس می شود