شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۴۵۹
بیدل دهلوی
بیدل دهلوی( غزلیات )
78

غزل شمارهٔ ۱۴۵۹

غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند
افسون خواب کرد غرور نفس بلند
یکسر به زیر چرخ ، پر و بال ریختیم
پرواز کس نجست ز بام قفس بلند
از حرف و صوت راه قیامت گرفت خلق
منزل شد اینقدر ز فسون جرس بلند
سهل است دستگاه غرور سبکسران
آتش نگردد آن همه از خار و خس بلند
وحشت نواست شهرت اقبال ناکسان
بی پر زدن نگشت طنین مگس بلند
همّت در این جونکده زنجیر پای ماست
یارب مباد اینهمه دامان کس بلند
دردا که در قلمرو طاقت نیافتیم
یک ناله چون تغافل فریادرس بلند
دست تلاش خاک به گردون نمی رسد
پر نارساست دانش و تحقیق بس بلند
بیدل اگر جنون نکند هرزه تازیت
گرد دگر نمی شود از پیش و پس بلند