مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)
154
مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)
جمهوری - ایران چو بود عزت احرار
سردار سپه مایهٔ - حیثیت احرار
ننگ است - که ننگین شود این نیت احرار
این صحبت اصلاح وطن نیست که جنگست
ازکار قشون - کشور ایران شده گلزار
حال خوش - ایران شده مشهور در اقطار
از ما چه توقع - به قبال صف قاجار
کاین فرقه برین گله شبان نیست پلنگست
بی علمی و - افلاس دل ما بخراشد
آوازهٔ - دین مانع اصلاح نباشد
جمهوری ایران - سر دین را نتراشد
این حرف درین مملکت امروز جفنگست
اموال تو - یک دستهٔ مستخدم دربار
برده است به یغما وتو- یی غافل ازین کار
خوابی - وتو را هست شب وروز نگهدار
آن کس که پی حفظ تو دستش به تفنگ است
آزادی و - اصلاح بود لازم و واجب
مشروطیت - از ما نکند دفع معایب
افتاده به زحمت - وطن ازکید اجانب
این گوهر پر شعشعه درکام نهنگ است
در پردهٔ - شور است سرود جلی ما
جمهوری - ما دفع کند تنبلی ما
کوبد در شاهی - قجر از مهملی ما
ما بی خبر و دشمن طماع زرنگ است
تا تعزیهٔ - آل قجر هست و تک و دو
گردان بود - این تعزیه های کهن و نو
آن هوچی بی دین - زره دین فکند هو
این قافله تا حشر درین بادیه لنگ است
افسانهٔ - تلخی است بگیرید ز من یاد
جمهوری - ما با بچه بازی عقب افتاد
ما ملت کودک - شده بیهوده از آن شاد
عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است
درکیسهٔ - احرار بود نقد حقایق
ناهید بود - بهر وطن عاشق صادق
لعل و زر و سیم - است بر خصم منافق
زبن روکلماتش همگی رنگ به رنگ است