114
شمارهٔ ۷۵ - مرع دستانسرای
توگویی مگر مرغ دستانسرای
به ژاغر نهان کرده باریک نای
نه نای و نه انگشت نایی پدید
نه لب کاندر آن نای دم دردمید
نوازد به جادوگری نای خویش
فزاید بهر نغمه آوای خویش
تو گویی بر آن تنگ و باریک شاخ
گشاده یکی بزمگاهی فراخ
نوازندگانی سر از باده مست
به خنیاگری برده یکباره دست
هم آهنگ ، با نای ها، چنگ ها
درآمیخته جمله آهنگ ها
همه سازها بر اغانی زنند
اوانی همی بر اوانی زنند