112
شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه !ز یک قطعه فرانسه
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه به سنگی دچار
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت :
کرم کرده راهی ده ای نیک بخت
جناب اجل کش گران بود سر
زدش سیلی وکفت : دور ای پسر!
نشد چشمه از پاسخ سنگ ، سرد
به کندن دراستاد و ابرام کرد
بسی کند وکاوید وکوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
زکوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی کماهی رسید
بروکارگر باش و امّیدوار
که از یاس جز مرگ ناید به بار
گرت پایداربست در کارها
شود سهل پیش تو دشوارها